This is very funny. Thanks Ostad Moshiri for reading this Noble price winning book!
@ahorazahed3540
4 жыл бұрын
زندہ باد استاد مشیری استاد عزیز ھمہ ی حدث ھای اکبر و اصغر تو گور بابای خمینی و بدخواھای تو عزیز 😊🤚
@mazdaartaxerxes5568
9 жыл бұрын
Zende Baaaad Ostaademan 😂😂😂😂😂😂😂😂😂 I Love u
@robinwilliams486
4 жыл бұрын
■ واقعاً مطلب سنگینه، سنگین ■
@etaheriri
13 жыл бұрын
love you ostadddddddddddd
@faciledifficile8485
7 жыл бұрын
عاشقشم 😂😂😂😂
@sampaz2000
12 жыл бұрын
نشسته بود فقيهي به صدر مجلس درس كه به جاي لفظ عن اندر كتاب خود من ديد قلم تراش و قلم برگرفت و من عن كرد چندان كه داشت دران اندكي ترديد يكي ز طلاب اين ديد و كفت با دگران حضرت آقا عن كرد جملگي عن بكنيد! شعر : از ايرج ميرزا
ما در محله گذر مستوفی (محله مصطفی پادگان) تهران (نزدیک پاچنار) میگفتیم که نماز ستون اسلامه، ولی این چه دینیه که ستونش با یک باد (حدث/گوز) به هم میریزه! یک روز من با ٢ تا از روفقا رفتیم خونیه همسایه سر کوچه که روضه خونی داشت و بنا بود که شام بده، ما رفتیم ۳ نفری جلوی منبر رو زمین با زنوها در بغلمون نشستیم، (غبلش حموم رفتیه بودیم و هر ۳ نفری واجبی گذاشته بودیم ) آخوندی بالای منبر رفت و شروع به صحبت کرد، یکی از روفقا خواست جا به جا بشه که یک حدث"گوز" اکبر آزش در رفت، ما خندمون گرفت و آخوند یک نگاهی به ما کرد و حرفاشو ادامه داد، ما تلاش کردیم نخندیم ولی از فشار حدث "گوز" اکبر دیگه ای از اون یکی از روفقا در رفت و به من هم سرایت کرد، و به علت واجبی حدث ها "گوزها" خیلی اکبر بودند که آخوند ساکت شد و با آصبانیت به ما خیره شد، صاحب خونه هم متوجه شده بود و با عجله آمد به طرف ما و با اصبانیت ما رو از خونه اش بیرون کرد. ناگفته نماند که اسم صاحب خونه اکبر بود !
@okko7988
Жыл бұрын
TAYAMUM RA TRANSLATE KOONEED. TAYAMUM RA TOZEH KOONEED.
Пікірлер: 38