سلام به بچه های توی خونه، من عمو پورنگ نیستم، عموم جانی هم نیستم، کلا عمو نیستم، ولی خب، امروز می خوام در نقش یه بزرگتر، یه کم نصیحت کنم. چن روز پیش گرمای طاقت فرسای هوا، چشم تو چشم آدم فحش گ دار می داد، و آدمو ب تنبلی دعوت می کرد. بعد من می خواستم یه کاری انجام بدم، بعد تنبل درونم می گفت که حاجی تو این گرما؟ اصن حسش نیست، اصن امروز حس اینه که گند بزنی به زندگی و برنامه و هدف و همه ی این چیزا! و نکته هم اینه که یه بیست دقیقه ای اول صبح، حس کردم که این دوستمون پیروز میدان شده. بعد یهو، نمدونم از کجا، یه بعد دیگه ی درون، با عرض پوزش، گفت که : گوه نخور بابا، گرمه؟ پاشو جمع کن برس به کار و زندگیت. و به همین سادگی، ما چند ساعت صرف آیشمخمش کردیم، و چند ساعت هم صرف، بانغدنغو، اینا سانسور شدن در واقع. بعد من ناخودآگاه به این فکر کردم، که چقدر روزای زیادی بوده، که اولش، از سر تنبلی یا حالا هرچی، گفتم که امروز نظم و برنامه تعطیل، و حس می کردم ک قراره گند بزنم به اون روز. ولی دقیقا با همین توهین کوچولو، قانع شدم، و خیلی ساده روزی که می تونست با حسرت و فحش دادن به خودم تموم بشه، تبدیل شد به یه روز خوب که شبش با حال خوب می خوابم. #موفقیت
- Күн бұрын
به خودت توهین کن تا موفق بشی - پادکست ۱۸
- Рет қаралды 146
Пікірлер: 8