به سوی تو، به شوق روی تو ، به طرف کوی تو
سپیده دم آید ، مگر تو را جویم ، بگو کجایی
نشان تو، گه از زمین گاهی ز آسمان جویم
ببین چه بی پروا ، ره تو را می پویم ، بگو کجایی
کی رَوَد رخ ماهت از نظرم ... نظرم
به غیر نامت کی نام دگر ببرم ... ببرم
اگر تو را جویم حدیث دل گویم ، بگو کجایی
به دست تو دادم ، دل پریشانم ، دگر چه خواهی
فُتاده ام از پا ، بگو که از جانم ، دگر چه خواهی
یک دم از خیال من نمیروی ای غزال من
دگر چه پرسی زحال من
تا هستم من ، اسیر کوی تواّم که آرزوی تواُم
اگر تو را جویم ، حدیث دل گویم ، بگو کجایی
به دست تو دادم ، دل پریشانم ، دگر چه خواهی
فُتاده ام از پا ، بگو که از جانم ، دگر چه خواهی
Негізгі бет به سوی تو - مهران زاهدی
Пікірлер: 37