لمس کردن: پارچه را دست سودم؛ سودم؛ سودن
قیچی: دوکارد؛ بـُـرندک
نحیف؛ لاغر
نصیب, سهم: بهره من
شعبده باز: تردست
ترزبان یا ترزوان
ترزوان رفت به زبان تازی و شد ترجمان
تر= خیس
ترجمه: ترزبانی کردن
کاتب: نویسنده
کتاب: نوشته
مکتوب: نوشته شده
ثابت: پابرجا؛ پای استوار؛ ماندنی؛
سرعت: تندی؛ شتاب
فوری: زود
#درخت_زبان_پارسی_را_از_نو_برویانیم
#زبان_نیایی
#در_ژرفای_واژه_ها
#ناصر_انقطاع
Oct - 04 - 2018
Негізгі бет چـــه بــگـویــیـم و چـــه نــگـویــیـم!!! بـخـش ۳
Пікірлер