امشب افسانه ای کهن رو براتون تعریف میکنم ، ماجرای هفت برادر دزد که از ثروتمندان میدزدندو به فقرا میبخشند و قصد دستبرد زدن به نیشابور را دارند.
داستان کهن فارسی/داستان درویش مهربان و هفت برادر عیار
افسانه عشق آتشین امیر عفریت آن به مه لقای دلفروز(شب پانزدهم)
• افسانه هزار و یک شب/اف...
داستان راز طلسم مجسمه امیرزاده(شب چهاردهم)
• داستانهای هزار و یک شب...
داستان حیرت انگیز امیرزاده ای که میمون شد (شب سیزدهم)
• داستانهای هزار و یک شب...
قصه عشق دیو وحشتناک به دختر پادشاه(شب دوازدهم)
• قصه های فارسی/قصه عشق ...
قصه عشق ممنوعه امیرزاده به خواهرش(شب یازدهم)
• قصه های هزارو یک شب شه...
داستان سه خاتون بغدادی و مهمان ناخوانده(شب دهم)
• داستانهای هزار و یک شب...
داستان سه خاتون زیباروی بغدادی(شب نهم)
• داستانهای هزار و یک شب...
داستان خیانت وقیحانه زنان حرمسرا(هزار و یک شب قسمت اول)
• داستان هزار و یک شب/دا...
(داستان کشتن عروس بعد از زفاف( هزار و یک شب قسمت دوم
• داستان فارسی/داستان گر...
حکایت جادوی هولناک زن جادوگر(هزار و یک شب، شب اول)
• حکایت فارسی/حکایت زن ج...
داستان پارچه فروش نجیب و برادرانش(هزار و یک شب ،شب دوم)
• داستان هزار و یک شب/دا...
من راوی شب هستم و از کودکی علاقه خاصی به داستان داشتم ، اگر دوست دارید با من به دنیای زیبای قصه ها سفر کنید کانال رو سابسکرایب کنید و ما رو به دوستانتون معرفی کنید
برای دیدن ویدئوهای بیشتر روی لینک زیر کلیک کنید
youtube.com/@R...
راوی شب
داستان کهن فارسی
داستان های فارسی
داستان کهن فارسی
داستان ترسناک
داستان واقعی
#داستان
#حکایت
#داستان_صوتی_کوتاه
Негізгі бет داستان کهن فارسی/داستان درویش مهربان و هفت برادر عیار
Пікірлер: 17