خدا تمام مادرو پدرهارا نگه داره و تشکر از شما برادر رامش عزیز بابت نشر داستان و حرفهایها زیبایتان موفق باشید
@Ros36699
4 күн бұрын
قربان زبانت لالا رامش با گپ های که آخر داستان گفتی❤
@AlamdarAlamdar-y7e
6 ай бұрын
زیاد گریہ کردم بخدا دوری اولاد زیاد سخت است ھردوطفلم پیش خودم نیست 😢😢😢😢😢
@minaparwanah8962
6 ай бұрын
بسیار داستان خوب بود ❤❤❤
@MojganAlidoost
6 ай бұрын
راوی محترم بسیار زیبا روایت کردی قصه زندگی مادرتان ❤❤❤❤بسیار شیرین بود لحجه شیرین تعریف کردی ❤❤❤
@NaveedKhurshed
6 ай бұрын
عالی بود متشکرم
@DelaqaSadat
6 ай бұрын
دمثل همیشه عالی ❤❤❤
@GulBibiShafahi
6 ай бұрын
Thank you 🤲🤲🤲👍👍❤❤❤❤🌹🌹🌹🌹
@hamidaomeidi6144
6 ай бұрын
لالای محترم چه گپهای زیبا میزنی... موفق و شاد باشید همیشه 😊
@a_Azade
6 ай бұрын
سپاس از فرهنگ سازی مفید شما آقای آرمان عزیز و گرامی
@MuhammadAli-yr1jv
5 ай бұрын
❤❤❤❤❤❤
@Talkhoshirin
6 ай бұрын
ممنون از داستان قشنگتون همکار محترم
@shabstory
6 ай бұрын
شما هم کانال فوق العاده ای دارین ❤
@omidyalda4683
6 ай бұрын
😢😢😢
@damnjessu
6 ай бұрын
Thank you ❤❤❤❤😊😊😊😊
@sanamhaidari925
6 ай бұрын
خیلی خندیدم سری دخترک را کل کردی . و زیاد جگر خون شدم که چرا پدرت که زخمی بود شفاخانه نبردن اوردنیش خانه 😢
@KdkdkKekdkdk
2 ай бұрын
😢😢😢😢😢
@mahjubasahel7933
6 ай бұрын
سلام رامش جان نازنین . شکر جور و صحتمند استیند .🙏🙏🙏😍😍😍♥️♥️♥️
@rdastanz11
6 ай бұрын
این داستانتون هم بسیار عالی بود اقای رامیش 🙂😍😍🫶🫶 ارزوی موفقیت دارم برای شما ♥️♥️♥️🔥
@sanaz.368
6 ай бұрын
اول🎉
@kajimtouba5131
6 ай бұрын
😢😢😢😢❤❤
@FatimaStanikzai-n7t
6 ай бұрын
چقدر خوب سراش کل کده بود😂😂
@Helin-lopez
6 ай бұрын
کمنت اول 😂🎉❤
@tabesumsiar6130
6 ай бұрын
تشکر لالا رامش بخاطر داستان های تان 😍
@MiladTakhari
6 ай бұрын
❤
@HusseinFarzam
6 ай бұрын
اقای رامیش همو داستان سرباز چیشد چرا ایدامه اش پخش نشد چرا حزف شد
@helay_sediqi1922
6 ай бұрын
در کانال افغانستان مگزین به نشر رسید
@ehsanyakoobi1880
6 ай бұрын
@@helay_sediqi1922az onja ham hazf shda!
@wahedsadeq9697
6 ай бұрын
دقیقا ولی موفق به شنیدن نشدیم و دوباره پاک شد
@arezohashimi1595
6 ай бұрын
دوستان من داستان سرباز را تا اخیر شنیدم در چند پارت به نشر سپرده شده بود اگر میخاین من داستان را برایتان گفته میتوانم اما حالا در کانال نیست نمیتانم چرا
@QueenAsoo-k1j
4 ай бұрын
@@helay_sediqi1922لالا رامش چطور همرای تان هم کلام شوم
@mahjubasahel7933
6 ай бұрын
خداوند پدر جان ات را غریق رحمت بکند امین . 🤲💔 واقعا خواهرکم بدون مادر زندگی کردن بسیار است . 💔💔💔
@mojtabashahidani6039
6 ай бұрын
لالا رامش داستان به امید فردای بهتر چرا حذف کردی
@rdastanz11
6 ай бұрын
عالی بودید ❤❤❤❤❤❤
@omidyalda4683
6 ай бұрын
😂😂😂😂سرش را کل کرده بسیار جالب
@Omidjan3411
6 ай бұрын
دقیقآ آقا رامش شما کاملآ درست میگین تشکر از سخنان شیرین تان و داستان خودی ای دختر چی نام داره
@mahjanafshar1474
6 ай бұрын
🕋🕋🕋🤲🤲🤲😥😥😥😥
@ehsannejrabi-ou2jg
6 ай бұрын
اگر بی بی جانت زنده است لطفاً داستان زندگی او را هم بنویس
@its._.tuba_370
6 ай бұрын
ازش اجازه بگیرم حتما ❤
@ehsannejrabi-ou2jg
6 ай бұрын
@@its._.tuba_370 انشاءالله 🙏
@suhiranooraeman6180
6 ай бұрын
لالا رامش یک ماہ قبل کہ داستان بنام تقدیر سیاہ نشر شدہ بود بخش دوم اش نیست آیا نشر کردہ بودید لطفاً معلومات بتین تشکر ،
@Ali.ahmadyar
6 ай бұрын
سلام برادر داستان سرباز چی شد اصلا نیست چرا ؟
@mahjubasahel7933
6 ай бұрын
اوه ( ۲۲ ) ساله ؟ بیوه شد ؟ خدایا چقدر جوان بود . 🤲🤲🤲💔💔💔💔
@feridearabzade8008
6 ай бұрын
❤❤❤
@SaraAbrahimi-rv2jm
6 ай бұрын
🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
@mrsabdi6227
6 ай бұрын
خیلی داستان غم انگیز بود 🥺🥺 خدا لعنت کند همو مامای ظالمش را که طفلک را با بیل چی قسم زد و حلقه مویش را چی قسم به دروازه میزد 😢 دلم یخ کرد سرش که طالب لت کردیش 🤗
@MuhammadYasinNiazi-vm8ry
6 ай бұрын
سلام لالا رامیش جان نام داستان خوده این دختره به چه نام پخش شده به کدام کانال نشر شده
@its._.tuba_370
6 ай бұрын
کانال افغانستان مگزین،قلبم پاش پاش شد
@mahjubasahel7933
6 ай бұрын
وی …. مادرکلان ات چرا از خانه شما را کشید ؟ اما چقدر بی رحم و ظالم بود . خیر ببیند خاله ات . اما کاش دوباره نمیرفتیند .
@LadyMorphy
6 ай бұрын
داستان داستان yayy
@sonitaghafouri4446
6 ай бұрын
نام داستان زندگی خودت چی است جانم
@its._.tuba_370
6 ай бұрын
قلبم پاش پاش شد ، داستان نامزدی م است ❤
@AhmadkhanSamangani-v6g
6 ай бұрын
♥♥♥♥♥😍😍😍😍😍😜😜😜😜😜
@Fmahmood8750
6 ай бұрын
قصه مادرش بود یا از خودش!!!
@Melek001-xg7or
5 ай бұрын
سلام لالا رامش امید که خوب باشی لالا رامش ای داستان ره که تعریف کدی آدم های ای داستان ره به تمام معنا میشناسم اولین دورغ مادر ای دختر این است که وقتی پدرش فوت کد هیچ چیزی نداشت پدرش و مادرش بسیار یک خانم خراب جنگره بود همیشه وقت به شوهرش میگفت تو بمری که مه یک شوهر پیسه دار بیگیرم که امتو هم شد وقتی شوهرش فوت کرد تا چهار سالی که خانه خسرش بود او خانم تمام خرج مصارفش ره ایور های میدادن با وجودی که از شوهرش چیزی نمانده بود در ظرف چهار سال هیچ کدام از ایور هایش نمیگفتن بیا ما توره میگیرم خودش به همگی مردا خوده پیش میکرد حتا در امو بین مرد های خسرانش یک مرد بود کمی مشکل اعصاب داشت و این میگفت اگر مره به امو مرد هم نکاح کنین قبول دارم اما چون بسیار یک زن خراب جنگره بود دل همه خسران ره شکستانده بود هیچ کس راضی نبود که ای زن ره دو باره عروس خود قبول کنن بعد رفت خانه پدرش ایور هایش نگفتن که باید دخترا پیش ما باشن چون اونا خورد بودن و به مادر ضرورت داشتن ایور هایش تا وقتی که ای خانم خانه پدرش بود شوهر نکرده بود ماهانه هم برایش مواد خوراکه میبردن و هم پول نقد برایش میدادن او خانم تمام پول هایش ره جم کرد لاکت طلا خرید بعدش رفت عروسی کرد گفتی خودش با مرد پیسه دار البته ناگفته نمانه شوهر اولش هم پیسه دار بود تمام برادر هایش تجارت داشتن در اون وقت زمان اما شوهر ای خانم تمام پول هایش ره قمار میزد برایش پیسه و جایداد زیاد نمانده بود و ای که دخترایش در خانه مامایش زیاد زجر زحمت دیدین چون مادر خوش بود که دخترایش در خانه ماما هایش باشن و یک گپ به مادر تو دخترک میگم بگو دیگه هیچ وقت ای قسم دورغ دورغ داستان از دلت جور نکو که بیاب میشی😂
@miladamini8949
6 ай бұрын
انانصر عزیز گفته هایتان را چرخ میتین چرخ میتین و در سر دین میارین البته که دین ما ظلم را نگفته اما کار های اینهاره به دین ربط نتی خواهشا 😬
@mahjubasahel7933
6 ай бұрын
موهایش را کل کردی . چی بلاگک بودی .😂😂😂😂😂
@saharsadat4604
6 ай бұрын
سلام لالا رامش نام این پسر که از را بلغارستان آمده بود چی است کدام شهر زنده گی میکند اگر از مزار است بیگو چون یک پسر از رای بلغارستان ده را خدا بیامورز شود چون مار زد به جنگل امون جه جان داد شب بود قاچاق بر امون جه را کرد چون امکان انتقال نداشت کمی خاک انداخت اگر از مزار است
Пікірлер: 68