تصوری که دیرزمانی از کسی داریم، چشم و گوش ما را می بندد. مادر من سه سال آزگار سرخابی را که یکی از برادرزاده هایش به لب می مالید نمی دید، انگار که به حالتی ندیدنی در مایعی حل شده باشد؛ تا این که روزی، بخشی اضافی از آن، یا شاید دلیل دیگری، آن چیزی را پدید آورد که اشباع نامیده می شود؛ همه ی سرخاب نادیده متبلور شد، و مادرم در برابر این بدلکاریِ رنگیِ ناگهانی به زبان آمد و به رسم مردمان کومبره آن را شرم آور خواند و کمابیش با آن زن قطع رابطه کرد..
در جستجوی زمان از دست رفته
کتاب دوم: در سایه ی دوشیزگان شکوفا
بخش اول: پیرامونِ بانو سوان
قسمت اول
Негізгі бет Ойын-сауық درجستجوی زمان ازدست رفته-بخش اول از کتاب دوم: پیرامون بانو سوان(اصلاح شده)-61
Пікірлер: 2