یاد اون داستان کودکان افتادم که میگه یه هزارپا توی جنگل بود که خیلی قشنگ میرقصید. یکی از حیوونا بهش حسادت میکرد یا همچنین چیزی، اومد و از هزارپا پرسید تو چطوری میرقصی ؟ اول پای چندمت رو تکون میدی بعد پای چندم؟ هزار پا گفت نمیدونم بهش فکرنکردم تاحالا. و از فرداش زمانی که میخواست برقصه به این فکر میکرد که اول کدوم یکی از پاهارو تکون بده و بعدش کدوم یکی و همین باعث شد دیگه نتونه خوب برقصه :)
@ParastOu14
4 ай бұрын
ميشه كتاب هاتون رو براي من امضا كنيد ؟ من نوشته هاتون رو مثل مولانا و خيام كلمه به كلمه از برم ، باورتون ميشه ؟!
Пікірлер: 14