دیالوگهای قسمت اول سریال خاتون
-خاتون (نگار جواهریان): پشت هر شوخی یه حرف جدی هست.
-پروین (ستاره پسیانی): ما اصلا تو این مملکت به دنیا اومدیم، هر روز یه چیزهای ببینیم باورمون نشه.
-فهیمه اکبر (غزل شاکری): مردهای ایرونی همیشه اولش درمقابل پیشرفت خانومها و دخترهاشون مقاومت میکنن بعدش کیفم میکنن. تازه ازش حمایتم میکنن.
-شیرزاد (اشکان خطیبی): دلم میخواد خدا بهمون یه دختر بده، عین خودت... اسمشم میذاریم ایران چون جفتمون عاشقشیم.
***
دیالوگهای قسمت دوم سریال خاتون
-شیرزاد (اشکان خطیبی): جنگ مگه جای زنهاس؟
-خاتون (نگار جواهریان): چه فرقی میکنه وقتی کسی میتونه باید بیاد دیگه، من دلم نمیخواد بچهام زیر دست اجنبی بزرگ شه.
-شیرزاد (اشکان خطیبی): جنگ هم حمله داره هم دفاع. من اولیشو به عهده میگیرم، تو دومیشو.
***
دیالوگهای قسمت سوم سریال خاتون
-شیرزاد (اشکان خطیبی): جنگ تموم نمیشه تا وقتی دشمن زندهاس.
-خاتون (نگار جواهریان): جنگ بوده حسن آقا، ما باید تو این شکست با رعیت شریک شیم... توی این قحطی حداقل به داد روستای خودمون میتونیم برسیم.
-اخوان (سروش صحت): شکم گرسنه نمیذاره کسی به فکر سیری مغزش باشه.
-خاتون (نگار جواهریان): کتاب جدید چه خبر؟
-اخوان (سروش صحت): هیچی، همینا رو نصفیشو از ترس سانسور گذاشتیم تو انبار.
-رجباف (بابک حمیدیان): برای یه کمونیست وطن معنا نداره.
-خاتون (نگار جواهریان): پروین شما چی میگین؛ دیکتاتوری یا اشغال؟
-پروین (ستاره پسیانی): نه دیکتاتوری نه اشغال، آزادی. چیزی که الان شده رویا.
-تیمسار (فرخ نعمتی):اگه یه قدم به عقب برداری، دشمن صد قدم میاد جلو. اونوقت روزی میرسه که میبینی حتی نمیتونی نفس بکشی، دشمن اومده توی خونت تا خصوصیترین بخش زندگیت.
***
دیالوگهای قسمت چهارم سریال خاتون
-رجباف (بابک حمیدیان): تصمیمتون رو گرفتین سرگرد؟
-شیرزاد (اشکان خطیبی): تصمیم رو تو آزادی میگیرن نه تو زندان با تهدید مرگ.
-خاتون (نگار جواهریان): کاش هیچوقت عید نمیشد، بچهام عاشق عید بود.
-ماری (مهتاب ثروتی): یادمه تو بچگی هر چی بهت میدادم این ور و اون رو پیداش میکردم. حتما خیلی دوسش داری که اینو هنوز نگه داشتی.
-شیرزاد (اشکان خطیبی): داری با زندگیمون چیکار میکنی، خاتون؟
-خاتون (نگار جواهریان): همه چی از اول اشتباه بود.
-شیرزاد (اشکان خطیبی): چرا تا هر اتفاقی میافته میخوای ریشه همه چی رو از اول بزنی.
***
دیالوگهای قسمت پنجم سریال خاتون
-رجباف (بابک حمیدیان): دولت ایران، دولت ایران فقط روی کاغذ وجود داره...
-خاتون (نگار جواهریان): رابطه من و ایشون هم عین همین دولته، فقط روی کاغذ وجود داره.
-زن نامجو (مرجان متقی): دیدم به خودی نمیشه دخیل بست، تو این روزای قحطی و جنگ، دنبال خدا میگردم.
-شیرزاد (اشکان خطیبی): مردم بیصفتی داریم دانیال.
-دانیال: نه مردم بیصفت نیستن جناب سرهنگ، خستهان. تو این فشار توقع دارن که ارتش پشتشون باشه نه روبهروشون. اینم که توقع زیادی نیس.
-شیرزاد (اشکان خطیبی): داشتی چیکار میکردی خاتونم؟
-خاتون (نگار جواهریان): یه زندونی چیکار میتونه بکنه جز مرور خاطرات.
-شیرزاد (اشکان خطیبی): من یه هفته است نخوابیدم خاتون.
-خاتون (نگار جواهریان): اینم دقیقا همون کاریه که یه زندانبان میکنه وقتی عاشق زندانیشه.
-خاتون (نگار جواهریان): همه چیزهای که راجع به عشق میگی دروغه، نمیشه که عاشق باشی و ندونی چیکار کنی.
-خاتون (نگار جواهریان): دیگه عاشقت نیستم، زنها تا لحظه آخر میجنگن ولی وقتی یه چیزی براشون تموم بشه دیگه تموم شده.
-شیرزاد (اشکان خطیبی): من عاشقتم، دارم داد میزنم، تو نمیخواد داد بزنی، آروم بگو، ولی بگو، در گوشم، بگو، ولی بگو عاشقمی.
***
دیالوگهای قسمت ششم سریال خاتون
-فخرالنسا (شبنم مقدمی): یه وقتی آدمها اشتباه انتخاب میکنن. یه راهی رو به میرن. بدترش اینه که نفهمن اشتباه کردن اما اگه بفهمن و برنگردن، دیگه اون وقت واویلاس.
-خاتون (نگار جواهریان): میدونی تنها چیزی که این سالها منو تو این خونه نگه داشت چی بود؟ اینکه شک نداشتم عاشقمی. الان به همه اون سالها شک دارم.
-شیرزاد (اشکان خطیبی): شما اروپاییها برای چی جنگتون رو برداشتین آوردین اینجا؟ چرا توی این گوشه دنیا ما باید تاوان دعواهای شما، آلمانها و انگلیسها و روسها رو پس بدیم؟
-بوکوفسکی (رضا بهبودی): جناب سرهنگ، ما خودمون هم قربانی جنگیم، ما هم تاوان وحشیگری بقیه رو میدیم.
***
دیالوگهای قسمت هفتم سریال خاتون
-موسیو آرسن (قربان نجفی): شما آدم باهوشی هستی سرهنگ نباید رو مردم خودت اسلحه بکشی.
-شیرزاد (اشکان خطیبی): من زنم روم اسلحه کشیده دیگه چیزی برای از دست دادن ندارم.
-شیرزاد (اشکان خطیبی): دور و بر من رو یه مشت خائن و خبرچین گرفتن.
آدامیان (مجتبی وحیدی): آدم خائن، خائن پرورش میده.
-قدرت (عاطفه رضوی): دیدی توام رفتی، طالع من اینه، تنهایی با من به دنیا اومده. ولد چموش لگد میزنه به هر کی دورمه.
***
دیالوگهای قسمت هشتم سریال خاتون
-رضا فخار (میرسعید مولویان): مردم نون ندارن بخورن بعد این عوضی ها کاروان کاروان آرد این مملکت رو میبرن اون رو مرز برای سربازاشون.
-خاتون (نگار جواهریان): داییجون انگلیسی من اصلا خسیس نیست. آنگلوفیه... فکر میکنه دنیا رو کاکل انگلیسیها میچرخه.
-رضا فخار (میرسعید مولویان): اون مال یه زمانی بود، الان انگلیسیها آمریکایی رو میپاد. آمریکایی روسها رو. اسمشون متفقینه. همچین باهم اتفاق ندارن.
#سلام_سینما #سریال_خاتون #دیالوگ_ماندگار
Негізгі бет دیالوگ های ماندگار سریال خاتون
Пікірлер: 26