۱. خداشناسی ائمه (ع) چگونه بود؟
الف. امام علی علیه السلام فرمود:
- به هرچه عزم کردم آن عزم فسخ شد،
- هر قراری را که عقد کردم، آن قرارداد منعقد نشد، بلکه منحل شد،
- و به انجام هرچه همت کردم آن اهتمام نقض شد، لذا این گونه خدا را شناختم: با فسخ و انحلال و نقض آنچه به خواست و اراده من بود.
ب. امام حسین علیه السلام فرمود:
خدایا! چگونه به حجت تو رسیدم و حجت یافتم؟
با الهام معرفت تو به خودم. آنگاه که معرفت خود را به من الهام کردی، آن را حجت تو یافتم و درباره تو به حجت رسیدم.
۲. الهام معرفت الهی، به عنوان حجت خدا، که در واقع سرآغاز خداشناسی از حجتی به نام الهام معرفت الهی رقم میخورد، مقوم تفقه در حدیث: من عرف رب فقد عرف رب است.
۳. الهام معرفت دو متعلق دارد: فجور و تقوا [یعنی الهام معرفت، از ابتدا متوجه اخلاق است]؛ که نقشهی عملی تزکیه و دسیسه است.
۴. الهام معرفت، یک وجه مشهور دارد: معرفت فلسفی غرب، که حرکت از آرخه تا تخنه در عالم خلق است؛ لذا متمایل به عالم ماده است.
* روند آرخه، الثئا، اوسیا، فیزیک، نالج [شاخهها]، برگ هنر، و میوهی تخنه، از فهم به وهم میانجامد [آرخه در حوزه فهم، و تخنه و آرت، در حوزه وهم]
** برونداد درخت فلسفه [برگ و میوه] به چرخه توهم میدمد: تعجب نفس - تهییج و قیام هوی - و تعبد و همیت جاهلی. این چرخه، یک روند مستمر ابزورد است که عشق نام دارد.
✓ سلبریتی کسی است، که در حرفهی خود اعجابانگیز است، و تودهها را تهییج میکند، و در نتیجه؛ عبادت میشود [با معجزهی ساحرانه].
*** روند چرخهی توهم در مدل گوسالهی سامری؛ که امروز در بانک و بورس و هالیوود و هوش مصنوعی و... بازتولید میشود، همین اعجاب و تهییج و تعبد را رقم میزند.
**** درخت فلسفه مقوم فجور است:
- از تفهم میآغازد و به توهم در محصول میرسد [از آرت و تخنه، تا ژوئیسانس]
- عمده فلسفه، خود در توهم زیسته، فاسد شده، و خودکوشی کردهاند.
۵. الهام معرفت، یک وجه مغفول دارد؛ معرفت حکمی [که حجت خدا است]؛ از آیه [به جای مادة المواد خلقت] تا نفس خود، در عالم جعل، [ یعنی همان نفسی که خدا خریدار آن است؛ همان حکمتی که به پیدایش حکیم منتج میشود.]
* الهام معرفت حکمی، از تفهیم شروع میکند و به تفقیه منجر میشود:
- فلسفه، حرکت از آرخه به تخنه [به شیء بیرونی]. از فهم به وهم
- حکمت، حرکت از آین بیّنه به نفس ملهمه/عاقله/مطمئنه [علمی که به جان میزند]. حرکت از فهم به فقه.
** در فلسفه، در عالم خلق به بازتولید کپیوار پدیدههای مادی [مانند چوب جادو] سرگرم هستند. اما در حکمت، در عالم جعل، به تولید بدیع آدمیان اصطناعت شدهای میپردازند، که مانند موسی (ع) هر چوبی در دست داشته باشند، معجزه میکند.
۶. نظام الهام معرفت فلسفی؛ که تنزل الشیاطین است [پرومتهای است]؛ به وهم منتج میشود [در آرت و تخنه]، مانند همه توصیفات کنونی از توهم در غرب. اما نظام الهام معرفت حکمی، که تنزیل رب العالمین است؛ به فقه منتج میشود.
۷. پیشنیاز دریافت الهام الهی [حکمی]؛ داشتن قلبی است که با آن بتوان تعقل و تفقه کرد: «لهم قلوب لا یعقلون بها، لهم قلوب لا یفقهون بها»
اما دریافت فلسفی، چنین قلبی نیاز ندارد، و با قلوبی که لایفقون بها، مباحث فلسفی را «یفهمون» بها.
۸. قلب و فؤاد مستعد الهام الهی [حکمی]، چه دامنهای از دریافت دارد؟
- ...لاتعلمون شیئا - جعل سمع و بصر و افئده.
- تدریس و تعلیم، تفکر و تخیل، و تعقل - در نسبت با وهم و فهم و فقه.
* این روند نظام آموزش و پرورش تراز است: نظام الهام.
#فلسفه #حکمت #توهم #تفقه #تعقل
جلسه ۱۰۴۷ کلبه کرامت
ارائه شده در ۲۰ مهر ۱۴۰۲
Негізгі бет الهام؛ آرخه یا آیه
Пікірлер: 74