قبل ازدواجم روزای سختی روپرت سرگذاشتم تنهایی دوری قهربی خبری همه جامیگشتم دنبالش پیداش میکردم باهام راه نیومدقبل ازاونم پیش روانشناس رفته بودم بهم میگفت قول شفاهی که انقدناراحتی نداره ولشکن بره امامن که فکرمیکردم خودم مقسرم تعهدبهم اجازه نمیدادمتعهدبودم به قول های که بهش داده بودم الان مهراب گوش میکنم دوباره تداعی شده برام بااین تفاوت که الان یه دختر۴ساله دارم که دوسال بی پدرمونده اونم پدری مثل من که شهره بوده به مهربونی چه دنیای گوهی راست میگه دوردوره گل خودیه
@user-ws9og4dj5q
3 ай бұрын
😢😢😢😢
@user-rj3pj3xd7h
2 ай бұрын
😂😂😂😂😂💔💔💔💔
@user-bi2gx8qw1z
22 күн бұрын
پیشم کارمیکرددلیلی که صحبت باهم بودن پبش کشیدم اشکای یواشکی بودکه دورازچشم همه پنهونی میریخت امارشودراوردم دیدم ۳سال پدرشوهرقبلیش بچشونشونش نمیده شرطگذاشته بودتادرعوض دیداربچش باشوهرش دوباره عروسی کنه موفق شدم خانوادم راضی کنم شرط خودش بوداگه نه من خیلی گیره تاییدخانواده نبودم انگارازاولشم من خیلی بحساب نمیاوردراست میگفت مادرم که اگه بدردهم میخوردین اینهمه سال منتظراومدن من نمیموندامامن میگفتم ضربه خوردست بودن شماضمانت محسوب میشه برای زندگیش خلاصه خداخواست پسرشم آوردم بزورواسرارخودش میگفت نه عادت میکنه امامن آوردمش همه چی فوق العاده خوب بودمن شده بودم خداش تاتنهامیمونداحظارمیشدم همه جاباخودم میبردمش تااینکه باخانواده اش بدشدم سرپسرخوندم که مادرزنم باقاشق صورتش سوزوندیه روزیه دلیل دیگم که سریه بی احترامی که ازنظرمادرزنم بی ادبی محسوب شده بوداگه نه فقط یه حرف منطقی بودخواهرزنم گفت به زندگیشون دخالت نکن مامان خودشون میدونن چیکارکنن پدرزنم به سفارش مادرزنم دختربچه ۱۲ساله روده ۲۰تامشت باتموم قدرت کوبوندتوپهلوی دخترخودش نتونستم جلوشوبگیرم نوبت بعدی برادرزنم بااجرکامل کوبیدبه شیشه ماشینم سمت شاگردزنم که نشسته بودخلاصه من تازه متنفرشده بودم ازهمشون زنمم انگارطلسمش کرده بودن هرروزخونه مادرش بوددرحالی که قبل ازاون تنهاهیچ حقی نداشت اونجابمونه توقعی هم نداشت بقران قسم دستم برسه مادرزنم تیکه تیکه میکنم قسم خوردتلاقمون رغم میزنه امروزیک سال خرده ای کلاتلاق گرفتیم دوسال هست که من تنهایی زنم دارم عذامیگیرم منی که نیتم فقط خوشبختیش بودشاهده بدبخت شدنش بودم الان توهمون خونه مادرش که جای ادم نیست ازنگاه من کارگاهمم ازکف دادم ماشینم که هنوزم نفهمیدم چیشدپیام جریمه هاش فقط توگوشیم میادکارمم کلابه خاطره پیوست چندجارفتم کارکنم حرومزاده های ناشناس مزاحمت ایجادمیکردن تامن جواب کن چراماادماتااین اندازه دشمن ارامش وخوشی دیگرانیم بخداوندی خداقسم چشم همه دنبال زندگی زنم بودازخداش برگرده آخرین باری که اومدامامن بزوربردن کمپ به خدای بالاسرم هیچی نمیکشیدم حتی نزاشتن خداحافظی کنم میگن زنم پلی پشت سرباقی نگذاشته اماایااین رواست که عالم وادم توهمات بدن تانابودی کامل کسی مثل من که همه فقط تعریف میکنن بخداخیلیاتلاش کردن تانتونم بلندبشم خواستم تواین کامنت دردودلم بگم واینکه حکومت ازچه طریقی کنترول میشه نیروی امنیتی که میگن دقیقن چه قشری ازمردم دربرمیگیره وچه چیزی باعث شده تااین اندازه متوهم باشن جوری که اشتباهاتی مرتکب بشن برای نابودی کسی که هیچ صنمی نداشته باهاشون وجالب تراینکه راحت توبیخ میشن ودرصورت وجودمدرک محکم هیچکسی گردن گیرنیست وتاوان گناه ازروی ناچاریشون ودرحالت توهمشون میپردازن وخیلیابی اینکه اثری ازخودشون بجابمونه ایناروپل میکنن ومیگذرن یعنی تنهاکافی گناه کارباشی وپابده به کارخلاف وضدانسانی اونوقت میشی جمله انسان های که قربانی اهداف شوم یکسری مفت بریاهفت خط یاهرچی
Пікірлер: 82