Clips From Farzaneh Taidi's "Mirase Man Jonoon" (1981) Complete article on her site at (www.farzanehtai...)
چند ماهي از انقلاب گذشته بود که آقاي مهدي فخيم زاده ، تلفني تماس گرفت که ملاقاتي داشته باشيم تا ايشان راجع به کاري که در فکر ساختن آن هستند با من حرف بزنند. در ملاقاتمان آقاي فخيم زاده بازي در نقش اول "ميراث من جنون " را که خودش سناريوي آن را نوشته بود به من پيشنهاد کرد. وقتي که سناريو را بدستم داد که بخوانم گفت : "خانم تائيدي ميخوام خواهش کنم هر چه زودتر يعني همين فردا پس فردا سناريو رو بخون و به من جواب بده اگه ما اينکار رو تا چند هفته ديگه شروع نکنيم ، فکر نکنم ديگه فرصت ساختن چنين فيلمهائي بوجود بياد ، يعني خلاصه اينکه اگر قبول نکني شايد اصلا فيلم رو نسازم . وقتي سناريو را بخونين متوجه ميشين چرا اينو ميگم" .
همان روز اول و دوم سناريو را چند بار خوانده بودم و متوجه شدم که چرا بايد هر چه زودتر دست بکار شويم و طبيعتا جواب من به آقاي فخيم زاده مثبت بود. پيش از اتمام فيلم به حرف آقاي فخيم زاده رسيدم که اگر آنزمان اين فيلم ساخته نميشد هيچوقت جلوي دوربين نميرفت.
در آن فضائي که معلوم نبود چه خواهد شد و تا حدودي بي ثبات نشان ميداد و به مرور ترسناک و ترسناکتر ميشد ، نگراني ما اين بود که هر چه زودتر بقول معروف کليد فيلم زده شود و به پايان برسد. زمان بهترين محک است . امروزه با تماشاي اين فيلم ميبينم که فخيم زاده چه به موقع اين کار را کرد و با تمام مشکلات جدي که هميشه حضور داشت فيلم را به پايان رساند.
داستان فيلم از شروع تا پايان سرشار از ماجراهاي پر از ترس و دلهره بود و د رعين حال شخصيت مرد فيلم تقريبا نمونه اي از طبقه مستضعف بود . فيلم در زماني ساخته شد که رژيم خودکامه ي شاه سقوط کرده بود و رژيم جديدي که روي کار آمده بود و نشانه هاي ديکتاتوريش از همان ابتدا به چشم ميخورد و هرج و مرج و بي قانوني همه جا حکمفرما بود . نکته ي مهم ديگر که حجاب اسلامي بايد رعايت ميشد ولي هنوز کاملا اجباري نبود. ولي خب کاسه هاي داغ تر از آش ، براي آنکه از بعضي عقب نمانند ، عجله داشتند که حجاب در حجاب کنند که خداي ناکرده گردني ، بازوئي ، موئي و يا ...... چيزي ديده نشود که مردها دچار گرفتاري ميشوند و اسلام ناب لطمه ميخورد !
چند اتفاق در طول فيلمبرداري پيش آمد که منحصر به فرد است. فخيم زاده در مقام کارگردان و تهيه کننده بسيار هوشمندانه رفتار کرد به گونه اي که هنگام نمايش دچار اشکال نشود. مثلا صحنه هائي که در کلانتري و در اتاق افسر نگهبان اتفاق ميافتاد بر خلاف هميشه بر ديوار پشت افسر نگهبان نه عکس شاه است و نه پوستر خميني و يا از نوشته "خدا ، شاه ، ميهن " اثري نبود . همه جا فقط يک ساعت به ديوار ميزدند . نه تاريخ و نه تقويم !
نکته ي ديگر که به جرات خود من و محبوبيتم در ميان مردم مربوط ميشد ، صحنه هاي خياباني بود مثل ايستگاه اتوبوس ، درون تاکسي بهمراه مسافران ديگر ، تقريبا من تنها کسي بودم که حجاب نداشتم و موهايم بر شانه هايم ريخته بود و با بقيه افرادي که در خيابان بودن جور در نمي آمد . به اين خاطر مثلا در صف اتوبوس از چند تا خانم خواهش کردم که حجاب خود را بردارند که تناسب حفظ شود.
آخري سکانس فيلم در بندر پهلوي سابق و بندر انزلي فعلي اتفاق ميافتاد..
Негізгі бет Mirase Man Jonoon - Early Post revolutionary Iranian Film
Пікірлер