من که عمرم شد خزان آخر بهار کیستم.
با تــمـام نا رسای ها به کار کيستم؟.
با دل بيــچـاره ام امـــــيدوار کيستم؟.
ديده لب ريــزم سراپا انـتـظار کيستم؟.
ذوق ديــداِر که دارم بی قرار کيستم؟.
کـــردی از دست برم در ساي ٔزلفش پنا
وا که دل را می برد اوازبرم در يک نگاه
سوخــتم در عالم هـجران و عالم شد تباه ُ
کــشتـه آن خـال ُمـشکين بستهٔ زلف سياه
گـــر مسلمان نيستـم زينهار داِر کيستم؟.
از فراق آن پريرو شد شب و روزم سياه
شب به حسرت بگزرانم روز با صد سوز آه
چون توان شد چارِهٔ حال کتان در پيش ما
گـشته ســياِد دلم از زخم شـمـشـيـر نگاه
ِ نيم بسمل گشته ام يارب شـکار کيستم؟.
آيد آن که روِز از جان و تنم نبود اسر
من اسيرت گـشتم و افــتاده ام اندر نظر
رحم کن ما بر من و برحال زارم کن نظر
ســـيد دام افــــتاده را سـياد می گيرد خبر
حـــــيرت دارم که يـارب در قطار کيستم؟.
در نظـر بازی نــمانده طــاقـت َنزاره ام
زاده ام از آب و ِگـل جانا به سنگ خاره ام
سوختم از نا مـرادی ها چی باشد چاره ام
گشته ام شمشاد حيران از دل صد پاره ام
رفـــته ام از خــود ندانم بــی قــرار کيستم؟.
گوشــه چـشم نُـمـا بر اين اســير غم زده
شعله ور شد اين تن و زار و دلم آتش کده
جز خـيالت جا ندارد در دل من مشعله
بيدلم در مـی کـده دردی کشم در مدرسه
سخت حـيران گـشته ام من در شمار کيستم؟.
@Damboora
@Khoja Najmuddin Adel
@HazaragiPlus
@ustadshaiwaz
@shaiwaz
Негізгі бет من کی عمرم شد خزان آخر بهار کیستم.|
Пікірлер: 4