نظریه زیگموند فروید در رابطه با ضمیر ناخودآگاه
یک «دیگ بزرگ» از خواستهها و انگیزههای اولیه که در محفظه یا محدودهای قرار گرفته و توسط منطقهی نیمهآگاه به عنوان میانجی یا
واسط نگهداری شده است. مثلا فروید (۱۹۱۵) دریافت که برخی از حوادث و خواستهها اغلب برای بیمارانش ترسناک یا دردناک میباشند. و اعتقاد بر این است که این اطلاعات در ذهن ناخودآگاه قفل شدهاند. این اتفاق میتواند از طریق روند سرکوب رخ دهد.
ذهن ناخودآگاه شامل غرایز (اروس و تاناتوس) مبتنی بر زیست شناسی ما است. که در امیال و خواستهای اولیه ما در خصوص مسائل جنسی و تهاجم دخیل هستند (Freud, 1915). فروید اینچنین ادعا کرد که بیشتر این خواستههای اولیهی ما به سطح آگاهی نمیرسند. زیرا آنها باتوجه به جنبه عقلانی و آگاهانهی ما پذیرفتنی نیستند. مردم طیف وسیعی از مکانیزمهای دفاعی (مانند سرکوب) را برای جلوگیری از شناخت انگیزهها و احساسات ناخودآگاه در خود رشد و توسعه دادهاند.
فروید (۱۹۱۵) بر اهمیت ذهن ناخودآگاه تاکید کرد. فرض اصلی نظریه فروید اینست که ذهن ناخودآگاه رفتار را در افرادیکه مورد شک و ظن هستند، بهمیزان بیشتری مدیریتمیکند. در واقع، هدف روانکاوی استفاده از چنین مکانیسمهای دفاعی است تا در نتیجهی آن آگاهی ناخودآگاه را ایجاد کند.
فروید معتقد بود که تأثیرات ناخودآگاه به شیوههای گوناگون، از جمله رویاها و لغزش در زبان که اکنون به عنوان «لغزشهای فرویدی» شناخته میشود، خود را نشان میدهد. فروید (۱۹۲۰) نمونهای از این لغزش را زمانیکه یک عضو پارلمان انگلیس نسبتبه یکی از همکارانش عصبانیبود عنوانکرد. این عضور پارلمان به جای اینکه بگوید: «یک عضو شریف از شهر هال (Hull)»، گفت: «یک عضو شریف از جهنم (Hell)».
كانال اينستاگرام :
/ baran.eshgh.roya
.
توییتر
/ bajelanroya
.
فیس بوک
/ bajelanroya
Негізгі бет نظریه زیگموند فروید در رابطه با ضمیر ناخودآگاه
Пікірлер: 13