سالها پیش مصاحبه کوتاهی با استاد محمدرضا شجریان در شهر رم پایتختِ ایتالیا داشتم و از ایشان پرسیدم گه چرا این شعر تاریخی «مرغِ سحر» همچنان میلیونها طرفدار دارد. البته ایشان از موسیقی سنتی خیلی ریشه ایی صحبت میکرد و میگفت که موسیقی سنتی قرنهاست که سینه به سینه، درد های متفاوت جامعهِ ایرانی را بر دوش خود می کشد، اما در خصوص این تصنیف زیبای محمد تقی بهار در دستگاه «ماهور»، استاد اینگونه به من پاسخ دادند:
« مرغ سَحر، تا زمانی که «آزادی و استقلالِ ایرانمان» را بدست نیاوریم و آزاد نشویم، همچنان، ناله سَر میدهد و داغِ دلِ ما را تازه می کند». درود بر این استاد «آزاده و آزادی خواه»
مسعود اسماعیلو
همگرایی ملّی پایدارِ ایرانیان. #همپا ، #همگراییپایدارایرانیان، #همگرایی،
/ 708468419197283
info@hampairan.com
hampairan.com
----------
آواز محمد رضا شجریان ، شعر از محمدتقی بهار ملقب به ملک الشعرای بهار
مرغ سحر ناله سر کن
داغ مرا تازهتر کن
زآه شرربار این قفس را
برشکن و زیر و زبر کن
بلبل پربسته ز کنج قفس درآ
نغمهٔ آزادی نوع بشر سرا
وز نفسی عرصه این خاک توده را
پرشرر کن
ظلم ظالم، جور صیاد
آشیانم داده بر باد
ای خدا! ای فلک! ای طبیعت!
شام تاریک ما را سحر کن
*
نوبهار است، گل به بار است
ابر چشمم ژالهبار است
این قفس چون دلم تنگ و تار است
شعله فکن در قفس ای آه آتشین
دست طبیعت گل عمر مرا مچین
جانب عاشق نگه، ای تازه گل! از این
بیشتر کن
مرغ بیدل، شرح هجران مختصر مختصر مختصر کن!
بند دوم
عمر حقیقت به سر شد
عهد و وفا پیسپر شد
نالهٔ عاشق، ناز معشوق
هردو دروغ و بیاثر شد
راستی و مهر و محبت فسانه شد
قول و شرافت همگی از میانه شد
از پی دزدی وطن و دین بهانه شد
دیده تر شد
ظلم مالک، جور ارباب
زارع از غم گشته بیتاب
ساغر اغنیا پر می ناب
جام ما پر ز خون جگر شد
*
ای دل تنگ ناله سر کن
از قویدستان حذر کن
از مساوات صرفنظر کن
ساقی گلچهره بده آب آتشین
پردهٔ دلکش بزن ای یار دلنشین
ناله برآر از قفس ای بلبل حزین
کز غم تو، سینهٔ من، پر شرر شد
کز غم تو سینهٔ من پرشرر پرشرر پرشرر شد
Негізгі бет شجریان: مرغ سَحر، تا زمانی که «آزادی و استقلالِ ایرانمان» را بدست نیاوریم، همچنان، ناله سَر میدهد
Пікірлер: 4