lyrics : Sheydaye Hamedani
music : Omid Tootian
( شیدایی )
ای عشق یاری کن مرا در این بیابانها
شاید بهاری تازه آید در زمستانها
بر من ببار ای اشک غم مردم ز تنهایی
آرام می گیرد دلم در زیر بارانها
خورشید وقتی زیر ابر تیره پنهان شد
افتاد دست نانجیبان گوی و میدانها
پیمانه ها خالی شد از شور و شراب عشق
بگسست از این بی کسیها عهد و پیمانها
آرام بود آن روزهای خوب و رویایی
ویرانه شد کاشانه ها از مشت طوفانها
شد خانه های گرم و پر مهر از فروغ عشق
خالی ز شور و خنده و شادی مهمانها
رفتند مردان و زنان یکدل و دانا
افتاد شهرمان به دست خیل نادانها
کشتند یاس و لاله و نسرین و سوسن را
آلوده شد دستانشان بر خون انسانها
آتش زنم بر این عبا عمامه ها وقتی
به پایان رسیده دیگر این تاریخ پالانها
آید به گوشم نعره شیران شهر آشوب
حتی ز دور، از کوچه ها و از خیابانها
آید به زودی نغمه و آواز آزادی
پر میشود صحرا ز سوز و ساز چوپانها
با مهر فروردین رسد بی بهمن تیره
حتی اگر تیری شود بر قلب آبانها
خون میچکد از تاک سرخ این غزلهایم
شعرم زند آتش به جان و قلب دیوانها
ضحاک پیر ماردوش، عفریت خون آشام
از ترس می پیچد به خود در کنج دالانها
آغاز شیدایی است ای نابخردان بی شک
نزدیک گشته عمرتان دیگر به پایانها
ضحاک پیر ماردوش، افلیج بی مقدار
می پیچد از وحشت به خود در کنج دالانها
آغاز شیدایی است ای نامردمان پست
نزدیک گشته عمرتان دیگر به پایانها
Негізгі бет شیدایی - امید طوطیان
Пікірлер: 138