شازده کوچولو رفت توی قلبم و همیشه یه گوشه از قلبم باقی میمونه
آه ای شازده ی کوچک من تنها نرو... مرا هم با خودت ببر
از این شاهکار غریب چه بگویم؟
کتاب شازده کوچولو یکی از بهترین کتاب های تمام دوران هاست و جزء معدود کتاب هایی که برای تمام سنین مناسب هست و تو هر سنی میشه برداشت متفاوت ومنحصر به فردی ازش داشت.
شازده کوچولو ساکن سیارهی کوچکی به اندازهی یک خانهی معمولی است و در آن جا گل
بیهمتایی دارد که مایهی همهی عواطف و دلخوشیها و رنجهای اوست. خواننده اندک اندک با سرگذشت این موجود کوچولوی دوستداشتنی آشنا میشود و پی میبرد که چرا او روزی تصمیم به ترک وطن میگیرد و پس از عبور از شش سیاره به سیارهی هفتم، یعنی کرهی زمین میرسد. در این جا با روباهی آشنا میشود که مهمترین راز زندگی را بر او آشکار میکند.
شازده كوچولوي ما روزي از خودخواهي و غرور گلش خسته مي شود و از سياره اش خارج مي شود وبه ديگر سيارات سفر مي كند
در هر سياره يكي از خصلت هاي زشت آدم ها با تشبيه هاي ساده به خواننده نشان داده مي شود...
یکی اززیباترین قسمت های کتاب شازده کوچولو برخورداو با روباه است
مدت درازی مسافر کوچولو را نگاه کرد. آن وقت گفت: -اگر دلت میخواهد منو اهلی کن!
مسافرکوچولو جواب داد: -دلم که خيلی میخواهد، اما وقتِ چندانی ندارم. بايد بروم دوستانی پيدا کنم و از کلی چيزها سر در آرم.
روباه گفت: -آدم فقط از چيزهايی که اهلی کند میتواند سر در آرد. انسانها ديگر برای سر در آوردن از چيزها وقت ندارند. همه چيز را همين جور حاضر آماده از دکانها میخرند. اما چون دکانی نيست که دوست معامله کند آدمها ماندهاند بیدوست... تو اگر دوست میخواهی خب منو اهلی کن!
مسافر کوچولو پرسيد: -راهش چيست؟
روباه گفت: برو یکبار دیگر گلها را ببین تا بفهمی که گل تو، تو عالم تک است
شازده کوچولو دوباره پیش روباه برگشت و گفت: «خداحافظ!»
روباه گفت: «به سلامت! اما رازی را که می خواستم برایت بگویم، راز سادهای است: فقط با چشم دل می توان درست دید. حقیقت را نمی توان با چشم سر دید.»
شازده کوچولو برای اینکه حرف روباه یادش بماند آن را تکرار کرد : «حقیقت را نمیتوان با چشم سر دید...»
_ چیزی که گل تو را ارزشمند کرده، عمری است که به پایش ریخته ای.
شازده کوچولو باز هم برای اینکه حرف روباه را فراموش نکند، آن را تکرار کرد: «چیزی که گل مرا با ارزش کرده، عمری است که برایش صرف کردهام.»
روباه گفت: «آدمها این حقیقت را فراموش کردهاند، اما تو نباید آن را از یاد ببری. تو همیشه مسئول چیزی هستی که آن را اهلی کرده ای. تو مسئول گلِ خودت هستی...»
شازده کوچولو برای اینکه خوب یادش بماند، تکرار کرد: «من مسئول گلِ خودم هستم.»
شازده کوچولو پرسید: کی اوضاع بهتر میشه؟
روباه گفت: از وقتی که بفهمی همه چیز به خودت بستگی داره
آنتوان دو سنت اگزوپری یه آدم چند وجهی هست
هم خلبان هم نویسنده
یک سال مونده به پیروزی نظامی متفقین تو جنگ دوم جهانی، تو یه عملیات مفقود شد
گوینده رادیوی آلمان وقتی خبر ناپدید شدن و مرگ اگزوپری رو اعلام کرد، گریه می کرد چون خودش مترجم این کتاب از زبان مبدأ (فرانسوی) به زبان آلمانی بود
قطعا اگزوپری آدم شجاعی بود که موقع مرگ در حال اجرای عملیات نظامی با هواپیمای جنگنده بود
Негізгі бет Ойын-сауық شازده کوچولو ( کتاب کامل )
Пікірлер: 8