زد ز بیرحمی به تیغم یار، یاری را ببین
ساخت کارم را بهزخمی، زخمِ کاری را ببین
رفت و بی او زنده ماندم، سخت جانی را نگر
آمد و مُردم ز خجلت، شرمساری را ببین
عمرها شد میکشم با ضعفِ تن بار غماش
ناتوانی را نظر، ناسازگاری را ببین
این اجرا، بازخوانی یکی از پارچههای قدیمیست که کمپوزرش نامعلوم و یا در خصوص اینکه چهشخصی بوده، اختلافنظر وجود دارد.
Негізгі бет زد ز بی رحمی به تیغم | zad ze be rahmi ba tigham
Пікірлер: 80