داستان های دُردانه
به متفاوت ترین💥کانال داستان های واقعی فارسی خوش آمدید.کانال داستان های دردانه جایی است که تجربه ها و سرگذشت های افراد رو با شما به اشتراک میگذارد.
✅پس شنونده این سبک داستان ها باشید تا شاید شما هم بتونید در موقعیت های مشابه بهترین تصمیم ها رو بگیرید✅
💯برای حفظ حریم شخصی از اسامی مستعار استفاده شده.
اگر این سبک داستان ها رو دوست دارید حتما کانال و سابسکرایب کنید و زنگوله 🔔رو فعال کنید تا از جدید ترین داستان های ما با خبر بشید.
قراره انشالله هفته ای سه شب داستان پخش بشه.امید وارم شب های خاطره انگیز برایتان به ارمغان آوریم🙏
اگر داستان جالبی از زندگی خود یا دوستانتون میشناسید که تمایل دارید مخاطبان اون رو بشنوند حتما داستان رو برای ما به آدرس تلگرام ارسال کنید👇
@faridemo
داستان
داستان واقعی
پادکست
حکایت
حکایت فارسی
داستانهای واقعی
داستان های فارسی
پادکست داستان صوتی
پادکست داستان فارسی
داستان عاشقانه
#داستان_واقعی
#داستان
#پادکست
#داستان_صوتی
- 11:53
- 14 сағат бұрын
داستان واقعی/به مادر و خواهر رفیقم داروی بیهوشی دادم و با تمام توان تا تونستم همزمان با هردو شون ...
- 14:06
- Күн бұрын
داستان واقعی/ تو کمد زنم چیزی دیدم که برق از سرم پرید منم خواهرش و آوردم و ازشون خواستم ۳ تایی ...
- 12:33
- Күн бұрын
داستان واقعی/اسنپ کار میکردم مسافرم یه زن چادری بود منو برد خونش گفت قول میدم بهت بد نگذره و...
- 11:04
- 14 күн бұрын
داستان واقعی/شوهرم و مجبور کردم زن دوستش و بیاره خونه و جلو چشمم بهش تعرض کنه و ...
- 13:54
- 14 күн бұрын
داستان واقعی/دلم میخواست شوگر ددی دوستم و ببینم تو کمدش قایم شدم وقتی شروع کردن دیدم بابای ....
- 20:00
- 21 күн бұрын
داستان واقعی/نجلا دختر عرب که بخاطر رسم و رسومات عشیره ای مجبورش میکنن واسه برادر شوهرش...
- 12:21
- 21 күн бұрын
داستان واقعی/رفتم خونه دوستم صدای آه و ناله از اتاقشون میومد شوهر دوستم و با زنی دیدم که شوکه شدم...
- 10:02
- 21 күн бұрын
داستان واقعی/تنها دختر خان بودم با پسر کالسکه چی عمارت یواشکی تو آغُل عمارت قرار میزاشتم و . . .
- 9:59
- 28 күн бұрын
داستان واقعی/شب عقد داداشم یکی منو کشوند ته باغ به طرز وحشیانه ای بهم فیلمش و برام فرستادن و گفتن...
- 11:06
- Ай бұрын
داستان واقعی/همسایمون به بهونه ای من و برد خونشون دست و پام و بستن مادرش با اون چیز وحشتناک وسط پاش
- 10:45
- Ай бұрын
داستان واقعی/دوست پسرم من و برد کیش اونجا یه چیزی به خوردم داد تا تونست منو بعد از سفر تازه فهمیدم
- 9:53
- Ай бұрын
داستان واقعی/نمیخواستم قبول کنم عقیمم با خانم باردار آشنا شدم باهاش کار عجیبی کردم زنم وقتی فهمید
- 13:12
- Ай бұрын
داستان واقعی/خونوادم من و یه موجود شوم میدیدن بابام من و داد به مرد زن دار برادر هووم پیشنهادی داد
- 15:01
- Ай бұрын
داستان واقعی/نوه خان بودم با آشکار شدن راز گذشته اتفاق وحشت ناکی برام افتاد که من و مجبور به ...
- 11:26
- Ай бұрын
داستان واقعی/نوه خان بودم با آشکار شدن راز گذشته اتفاق وحشت ناکی برام افتاد که من و مجبور به...
- 10:15
- Ай бұрын
داستان واقعی/فقط ۱۶ سالم بود عروسی کردم شوهرم اومد لباسم و در بیاره با گریه گفتم اگه بابام بفهمه ..
- 10:14
- Ай бұрын
داستان واقعی:دخترم و تو یه حادثه از دست دادم بعد ها رازی برملا شد برادرم و دخترم با هم...
- 13:30
- 2 ай бұрын
داستان واقعی:عروس خان بودم که یه شب منو تو اتاقش برد و گفت خیلی وقته دلم میخواد تو رو مال خودم کنم
- 5:37
- 2 ай бұрын
حکایت های بهلول/بهلول دانا🤨
- 5:36
- 2 ай бұрын
داستانهای بهلول حکیم_حکایات بهلول🤓
- 3:03
- 2 ай бұрын
Пікірлер