عشق یعنی آتش ، عشق یعنی حسرت ، عشق یعنی تا ابد سوختن ، عشق یعنی عشق و به معشوق نرسیدن ، عشقی که از معشوق کام بگیری عشق نیست و هوس است !!
@Bakhtak666
11 ай бұрын
دوست عزیز این ها تعاریف و برداشت های غلط از عشق است و الگو هایی که از عشق در اشعار و داستان های کهن در جریان بوده جز زجر و عاجز بودن چیز دیگری نیست عشق واقعی موجب ارامشاست و ساختن و رشد فردی نه ویرانی و اسارت و در بند بودن و حسرت چیزی بی ارزش که قدم مثبتی برایت بر نداشته. عشق وصال است و وصلت دو نیرو که موجب رشد و تکاملمیشود
سلام به روی ماهت خانم فرشته هر کجا که هستی سلامت باشی واقعا ترانه حدیث عشق را عالی خوندی
@mnn3827
3 жыл бұрын
💙💙💙🕊💖💖💖🕊👏👏👏🕊💙💙💙🙌🙌🙌🙌🕊🙏🙏🙏🕊👏🕊
@rubi22teresa
3 жыл бұрын
💚
@طلایسرخ
3 жыл бұрын
ماشاللله به این صدا ۲۵سال پیش برام زنده شد خاطرها رازیم برگردم اون زمان فقط۲سال زنگی کنم نه الان ۱۰۰سال ۲سال اون زمانها میرزه به این ۱۰۰سال الان 😘😘😘
@ramshah5735
3 жыл бұрын
فرشته مینیاتوری 🖕
@سیدمحمدشریفی-ف1ك
3 жыл бұрын
سلام.. عالیه
@arashashkani5015
3 жыл бұрын
چه دوران خوبی داشتیم یادش گرامی ...شرم بر کسانی باعث ویرانی ایران شدن
@goledavoodi
4 жыл бұрын
عالیه تشکرازخانم فرشته که به زیبایی اجراکردن
@morvaridkhanoom4975
4 жыл бұрын
خانم فرشته عزیز هرجاهستی امیدوارم که سالم وسلام باشی.
@kenarbia7196
4 жыл бұрын
ای روزگار😔😔
@berooly
4 жыл бұрын
عالی ❤️
@مهربرازانوشیروانی
4 жыл бұрын
درود .من اول ۱۶ سالگی دقیقا ۲۴ شهریور ۱۳۷۹ با پسر دایم وایساده بودم که پسر دایم گفت این دختره کیه چقدر نگاهت میکنه من تا که برگشتم پشت سرم دوتا چشم سیاه و دلم هوری ریخت قلبم خیلی تند میزد زانوهام سست شده بود دست پاچه شدم و خلاصه از اون روز من ۵ سال زمین و زمان رو بهم دوختم دست به همه کاری زدم به همه رو انداختم بیستون رو کندم تا بالخره یه نیمچه قولی به ما دادن به خاطر شرایط و زندگی سنتی فقط به هم نامه میدادیم اونم با هزارتا بدبختی و ترس یا در حد دوتا جمله از کنار هم رد میشدیم حرف میزدیم تقریبا همسایه بودیم هر بار دلم هواشو میکرد میرفتم تو کوچه اونم همون موقع درو باز میکرد و دست تکون میداد یکی دو بار هم نصف شب قرار گذاشتیم رفتیم پیش هم مثل رویا بود . خلاصه من رفتم خدمت تا برگردم و .... تو ۸ ماه خدمت بودم که زنگ زدم خونه از بقل پادگاه ستاد مشترک ارتش ۴ راه قصر که گفتن امشب عروسیه عشقته هایی اون شب چقدر گریه کردم داد زدم خدا رو صدا کردم و رو دیوار یه ساختمونی همونجا بود بقل پارک فکر کنم پارک دانشجو بود یه شعری نوشتم که دو سال پیش با کامیون بار بردم اونجا رفتم دیدم هنوز شعر رو دیواره .چند روز پیش شنیدم دست عشق سوخته هزار بار زد به سرم برم سراغش سری بهش بزنم دستشو ..... هی هی نمیدونم چی بگم هر که عاشق شد جفا بسیار میباید کشید بهر دیدن روی یک گل منت از صد خار میباید کشید عشق چیز عجیبیه و قابل توصیف نیست ما که به هم نرسیدیم الان ۳۵ سالمه اگر بشه یه روزی باهم صحبت کنیم شاید تا دوسال حرف بزنیم بازم وقت کم بیاد خدا میدونه یه میلیارد سئوال ازش دارم بیخیال . البته این رو بگم که یک تار موی اون فرشته ایی که سر سفره عقد به تو بله رو میده میارزه به هزار تا عشق و همیشه تو خوبی و بدی دارایی و نداری و سختی و خوشی و ......همیشه کنارته .
@سربازستارخان
2 жыл бұрын
دوست من مال کدوم شهری ؟ چرا هم درد منی ؟ چرا غم و غصه های 30 سال پیش منو زنده کردی نمیدونم ازت تشکر کنم یا سرت داد بزنم من 50 سال دارم و مجرد موندم با مادر پیرم زندگی میکردم که اونم خدا گرفت ازم 7 ماه پیش فوت شد حالا تنهام تنهای تنها با یک عالمه آرزوی برباد رفته ازدواج نکردم چون اعتقاد دارم دل آدم برا یک نفر جا داره که اونم قسمت دیگری شد.. آتشم زدی لعنتی !!
@aukwt7078
4 жыл бұрын
واقعا صدات ملکوتی و اشعار زیبا و با احساس و تجلی واقیت عشق با معشوق. تقدیم به فرشته
Пікірлер