داستان زنی که با تمام مردان شهر رابطه داشت... در روزگاران بسیار قدیم مردی دهاتی برای تجارت به شهری مدام در رفت و آمد بود. در یکی از سفرهایش به دلالی که با آن معامله میکرد گفت: میتوانی زنی را به من معرفی کنی تا آن را صیغه کنم و گاهی که بدین جا می آیم هم زن و زندگی داشته باشم و هم مجبور نباشم شبها در کاروانسرا اقامت گزینم. دلال زنی به او معرفی کرد. مرد پسندید و او را به عقد خود درآورد. زن گفت: من در منزل قوام الدوله کارگری میکنم و فقط یک روز در هفته را اجازه دارم که از آنجا خارج شوم و شب در منزل خود باشم. تو هر گاه که به اینجا می آیی از قبل به من اطلاع بده تا من همان روز اجازه مرخصی بگیرم تا پشت در نمانی و من در کنارت باشم. ماجرا از این قرار بود که...سلام به شما همراه عزیز 😊امیدوارم ازتماشا این حکایت لذت برده باشید ،برای حمایت از ما کانال حکایت های پند اموز رو سابسکرایب کنید🌼🍃👈 / @hkaithaipndamvz کانال حکایت های پند اموز پنجره ای به سمت حکایت ها و داستان های قدیمی باز کرده است که امیدوارم از شنیدن آنها لذت ببرید . شما میتوانید در کانال حکایت های پند اموز موضوعات زیر رو دنبال کنید: حکایت های پند آموز #داستان #حکایت #داستان_شب #حکایت_فارسی #مثنوی_مولانا
#حکایت_فارسی
داستان
حکایت
داستان شب
داستان صوتی
قصه شب
ضرب المثل های فارسی
حکایت های بهلول
حکایت های اموزنده
ملانصرالدین
داستان فارسی
مثنوی معنوی
قصه های شیخ عطار
قصه های مرزبان نامه
دوست عزیزم👈🔔زنگوله رو هم فعال کنید تا از حکایت های پنداموز جدید با خبر بشید 🔥🔥🔥
🌼🍃🌼🍃🌼
ارتباط با ما :
mohammad2hkait2@gmail.com
Негізгі бет Ойын-сауық داستان های آموزنده فارسی : داستان زنی که با تمام مردان شهر رابطه داشت
Пікірлер