حکایت حاضرجوابی بلبل از کتاب کلیله و دمنه...در روزگاران قدیم : باغبان خوشسلیقه و خوش ذوقی بود که باغی سبز و زیبا داشت و در آن انواعی از گلهای زیبا و خوشبو را طی سالیان سال کاشته بود و هرروز صبح زود قبل از طلوع آفتاب در کنار چمنها و گلها ی زیبا قدم میزد و از بوی خوش گلها و هوای تازه و خوش اول صبح و تماشای سبزهها لذت میبرد و از آنجایی که اکثر اوقات خوش رو و سرحال بود دوستانش او را «پیر زندهدل» مینامیدند...سلام به شما همراه عزیز 😊امیدوارم ازتماشا این حکایت لذت برده باشید ،برای حمایت از ما کانال حکایت های پند اموز رو سابسکرایب کنید🌼🍃👈 / @hkaithaipndamvz کانال حکایت های پند اموز پنجره ای به سمت حکایت ها و داستان های قدیمی باز کرده است که امیدوارم از شنیدن آنها لذت ببرید . شما میتوانید در کانال حکایت های پند اموز موضوعات زیر رو دنبال کنید: حکایت های پند آموز #داستان #حکایت #داستان_شب #حکایت_فارسی #مثنوی_مولانا
#حکایت_فارسی
داستان
حکایت
داستان شب
داستان صوتی
قصه شب
ضرب المثل های فارسی
حکایت های بهلول
حکایت های اموزنده
ملانصرالدین
داستان فارسی
مثنوی معنوی
قصه های شیخ عطار
قصه های مرزبان نامه
دوست عزیزم👈🔔زنگوله رو هم فعال کنید تا از حکایت های پنداموز جدید با خبر بشید 🔥🔥🔥
🌼🍃🌼🍃🌼
ارتباط با ما :
mohammad2hkait2@gmail.com
Негізгі бет Ойын-сауық داستان کلیله و دمنه : حکایت حاضرجوابی بلبل از کتاب کلیله و دمنه
Пікірлер: 5