در دومین بخش از جلسه ی دوم روانشناسی ژرف و کهن الگویی به بررسی دقیق تر کهن الگوی آشوب و نظم، تاثیر آنها در زندگی ما و نحوه ی مواجهه با اژدهای آشوب می پردازیم.
همانطور که پیشتر گفته شد کهن الگوی آشوب (ناشناخته) و نظم (شناخته) داربست ساختاری داستان و یا به عبارتی داستان داستهاست. داستانی که در آن از نظمی خارج شده، به دل آشوبی ناشناخته می رویم تا در دل آن گنجی بیابیم و از آن آشوب نظم جدیدی بسازیم و چیزی به خود و به دنیای خود بیفزاییم.
بخش دوم گفتگو با این بررسی آغاز می شود که اسطوره ی آفرینش نیز اسطوره ی اسطوره هاست. آفرینش آدم و حوا در باغی صورت می پذیرد که با دیوارهایی احاطه شده است تا بهشت خالی از نقصان آنها را از هر آشوبی دور و محفوظ نگه دارد. بهشت عدن که همه چیز در آن در نهایت کمال و نظم بود تا اینکه ماری در این باغ پدیدار شد. پیش از آمدن مار همه چیز در نظم کامل و بی نقص بود ولی داستانی هم در جریان نبود.
مار سمبل ناشناخته و آشوب است و دلیل وجود دیوار اطراف باغ نیز محافظت از آن در مقابل همین مار بوده است. اولین درس این داستان این است که بذر آشوب در نظم کامل هم وجود دارد. (لازمبه ذکر است که این تحلیل فقط یک تاویل کهن الگویی از دهها تحلیل ممکن رواشناختی و نه دینی از لایه های نهفته معنا در داستان آفرینش است)
مار حوا را ترغیب میکند که از میوه ی آگاهی بخورد. پس می توان اینطور برداشت کرد که لازمه ی ورود به آگاهی وارد شدن ناشناخته و آشوب (مار) در فضای نظم شناخته (باغ عدن) است و اینچنین است که داستان آغاز میشود. حوا آدم را نیز ترغیب به خوردن میوه ی ممنوعه ی آگاهی میکند و به این ترتیب آدم و حوا با ورود به خودآگاهی از باغ عدن و نظم مطلق و کامل بیرون رانده می شوند و با پرتاب شدن به تاریخ سفر پر ماجرای قهرمانی شان را آغاز می کنند چراکه آنگاه که خودآگاهی در اثر مواجهه با آشوب حاصل شود دیگر نمی توان در نظم قبلی باقی ماند پس هبوط یا آغاز سفر قهرمانی ضروری میشود.
می توان آدم و حوا را همان نیمه های زنانه و مردانه روان انسان دانست. و یا همان نیمکره های چپ و راست مغز انسان. بنابراین آگاهی به صورت طبیعی از آشوب به سمت نیمه ی راست زنانه می رود و سپس به سمت از آن به نیمه ی چپ مردانه روان می شود و اینگونه ناخودآگاه به خودآگاه آورده می شود یا به بیانی دیگر نیمکره ی راست مغز (بخش زنانه ذهن) آگاهی را در مواجهه با ناشناخته دریافت میکند و به نیمکره ی چپ مغز و یا به بخش آگاه ذهن منتقل می کند تا آنچه درک شده است به بیان آید و آنچه دانسته شده به عمل ترجمه گردد.
اینگونه است که انسان در تاریخ (آشوب) قرار می گیرد و بازگشت انسان به بهشت (نظم)، همان پایان سفر قهرمانی است که در آن پس از بدست آوردن گنج ها (توشه ها) در نهایت به باغ عدن بر می گردد.
در اغلب داستانها، آشوب به شکل اژدها/مار ظاهر می شود که ویژگی هایش تمام آن چیزهایی است که ما از آنها می ترسیم. اژدها تجسم ناشناخته و آشوب است. قهرمان داستان داستانها در آخرین مرحله و در اوج سفر قهرمانی خود به جنگ با مار/اژدها می رود.
لحظاتی در زندگی فرا می رسد که آنچه توقع نداریم اتفاق می افتد و در چنین لحظاتی برای لحظه ای همه ی تار و پود واقعیت جهان متلاشی می شود. این همان لحظه ایست که با اژدهای آشوب روبرو می شویم. مانند لحظه ای که با خبر بیماری خودمان یا عزیزمان مواجه میشویم، لحظه ای که کارمان را از دست می دهیم و یا لحظه ای که با بی وفایی نزدیک ترین مان مواجه می شویم. این لحظه ایست که قبل و بعدش هرگز مانند هم نخواهد بود و گذشته و حال و آینده ی شما را تحت تاثیر قرار میدهد.
انسانها چگونه با اژدهای آشوب مواجه می شوند؟
برخی از ما در مقابل اژدهای آشوب، خود را به خواب می زنیم چرا که توان مقابله با آن را در خود نمی بینیم.
استفاده از داروهای خواب آور، الکل و مواد مخدر نمونه هایی از چنین عکس العملی هستند ولی کاهش دادن آگاهی هرگز راه مواجهه با اژدهای آشوب نیست چراکه هر لحظه که از خواب بیدار شویم، اگر توسط اژدهای آشوب بلعیده نشده باشیم، باز با او مواجه خواهیم شد که خیره در چشمان ما می نگردو هر بار نزدیکتر.
تنها راه مواجه شدن با اژدهای آشوب این است که شجاعانه با او روبرو شویم. افزایش آگاهی تنها راه مقابله با اژدهای آشوب است. همه ی آنچه در جنگ با اژدها نیاز داریم، شجاعت، چشمانی تیزبین، حواسی متمرکز و قدرت کلامی نیرو یافته از جادوی حقیقت و راستی است.
گاهی نیاز است اژدهای آشوب را از پا بیاندازیم و گاهی می توانیم آشوب را رام کرده و از رام ساختن او درسهایی گرانبها در سفر قهرمانی خویش بیاموزیم.
در تمام داستانها هر زمان که قهرمان اژدها را از پا در میاورد، به گنج طلا یا دوشیزه می رسد. گنج می تواند نشان از کسب موفقیتی مادی داشته باشد و دوشیزه می تواند نشان از درکی گسترده تر یا آگاهی عمیق تر و سمبل کهن الگوی مثبت زنانه باشد.
با واکاوی کهن الگوی آشوب و نظم، می توانیم در بحرانهای زندگی به جای یک قربانی منفعل، قهرمانی باشیم که برای رفتن در دل ناشناخته و بدست آوردن گنج نهفته در آن (آگاهی) شجاعانه با اژدهای آشوب مواجه می شود.
چنین تغییر جایگاهی ممکن است جزیی به نظر برسد ولی در حقیقت تمام زندگی ما را دگرگون خواهد کرد.
اینگونه است که تصاویر و تاویل های روانشناسی کهن الگویی می توانند ما را از آنچه هستیم به آنچه می توانیم باشیم تعالی بخشند.
Негізгі бет دوره روانشناسی ژرف و کهن الگویی -5- مواجهه با اژدهای آشوب - آیدین آرتا
Пікірлер: 46