بسیار متشکرم بنظرم بزرگترین سگ سیاه زندگی من علاوه بر بعضی مسائل دیگه موضوع تحصیل بود یعنی اجبار برای خوندن من بسیار علاقه به مطالعه و درس خواندن دارم ولی این اجبار که حالا یکی میگفت این درس رو بخون یکی میگفت شیمی بخون یکی تکلیف میداد و.. باعث میشد که اون حس عشق به مطالعه کمرنگ بشه درواقع من یک موضوعی که همیشه در ذهنم هست این هست که نمیتونم قبول کنم که شخصی باعث شده من در کاری موفق شم برای همین سر لج داشتم هم با معلم هایی که تکلیف میدادن و هر هفته کوییز میگرفتن هم حتی با خانواده خودم که همیشه در حال توصیه به درس خوندن من بودن 😅 کار بجایی رسید که سال اول کنکور برای اینکه به نوعی این موضوع رو بیان کنم که تصمیمات این چنین رو خودم باید بگیرم و نیاز به این همه گوشزد ندارم سر جلسه کنکور شرکت نکردم و خیلی باز میگفتن برو شرکت کن ولی من بخاطر این موضوع که حالا شاید لجبازی اسمش باشه یا هرچیزی نرفتم حالا نمیدونم این کارم درست بود یا نه ولی هنوزم پشیمون نیستم ازون کار چون احساس میکردم اگه به علاقه خودم نگاه نکنم و با این دید درس بخونم که بقیه برای من تصمیم گرفتن منو آزار میداد و انگار ارزش من به نوعی پایین میومد بسیار مفید و اموزنده بود واقعا از شما ممنونم فکر کنم من روش دوم رو انجام دادم یعنی همون زدن مشت به این زجر 😅
Пікірлер: 2